پرتال امام خمینی(س): مصاحبه ۵۱/ اسدالله بادامچیان/ همزمان با سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، چهرههای اثرگذار نظام اسلامی و بازیگران عرصه سیاست در حسینیه جماران میهمان برنامه «حضور» هستند تا به واکاوی اندیشههای امام روحالله در حوزههای مختلف بپردازند. در برنامه سوم از این مجموعه، دکتر «اسدالله بادامچیان» یکی از یاران دیرین نهضت که زندانهای طولانی دوران پهلوی را درک کرده و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز مسئولیتهای مختلفی در حوزههای گوناگون در کارنامه کاری خود دارد، درباره سبک مدیریت نهضت انقلاب اسلامی توسط حضرت امام خمینی (س) به سوالات پاسخ گفت. گزیده های مرتبط با موضوع امام خمینی(س) از این گفتگوی مفصل انتخاب شده که از نظر می گذرد:
امام فرمودند بعد از من میخواهند بین شما اختلاف بیندازند
یک بار در حسینیه جماران امام به جمع دوستان ما که خدمت رسیده بودم فرمودند که «من شماها را میشناسم. از اول شماها را میشناختم. شما برای خدا کار میکردید. الان هم برای خدا کار میکنید. خدا میداند من وقتی در بورسای بودم، در شبانهروز برای شما دعا میکردم. وقتی که نماز شب میخواندم به شما دعا میکردم. من در نجف هم که بودم در حرم مولا امیرالمؤمنین (ع) به شما دعا میکردم. و من الان هم هروقت در موضع استجابت دعا باشم، به شماها دعا میکنم. من در نماز شبم به شما دعا میکنم». بعد فرمودند که «میخواهند بین شما اختلاف بیندازند. البته شما اختلاف نمیکنید ولی باید مراقب باشید. اینها برنامه دارند؛ صریح هم میگویند که ما این برنامهها را برای بعد از فلانی گذاشتهایم. هیچ کاری نمیتوانند بکنند. اما شما باید مراقب باشید».
شما نمیدانید من آن موقع چه حالی داشتم. وقتی امام (ره) میفرمود که من در بورسا به شما دعا میکردم، یاد شکنجههای مهیب سال ۴۳ و ۴۴ در قزل قلعه و ساواک افتادم. دیدم ما آنجا گرفتار شکنجه بودیم و امام خمینی (ره) به ما دعا میکردند. بعد به دوستان گفتم این صحبتهای امام، غزل خداحافظی بود. امام دارد تدارک آن طرف را میبیند. در صورتی که هنوز صحبتی از کسالت و اینها نبود. ولی گفتم شما باید خیلی حواستان جمع باشد.
جلسات نهضت آزادی را با مشورت حضرت امام دیگر ادامه ندادم
وقتی نهضت امام (ره) آغاز شد من به جلسات نهضت آزادی میرفتم که مرحوم شهید درخشان هم مسئول آن بود و افرادی مانند آقای فارسی هم در آن شرکت میکردند. وقتی امام فرمودند «شما که برای خدا کار میکنید، با هم کار کنید»، ما به فرموده ایشان و برگرفته از این سخن ایشان، هیئت مؤتلفه را تشکیل دادیم و شهید عراقی هم پیشنهاد داد که نام این هیئت را هم برگرفته از فرمایش امام (ره)، مؤتلفه اسلامی بگذاریم.
نهضتآزادیها درخواست کردند که با مؤتلفه ائتلاف کنیم. ما از حضرت امام اجازه گرفتیم؛ ایشان فرمودند «شما به اینها کاری نداشته باشید. اینها شما را به راههای دیگر میبرند. شما خودتان باشید». به همین علت من گفتم که دیگر به این جلسات نمیآیم. گفتند امام که نگفته نروید. گفتم این حرف امام یعنی یک ریگی در کفش اینها هست و من هم راهم طولانی است و نمیتوانم کفش ریگدار بپوشم. خیلی هم اصرار کردند ولی من دیگر نرفتم.
ترس لیبرالها از حمله آمریکا و پاسخ قاطع امام
دشمن علیرغم فتنهگریهای متعدد در طول ۴۰ سال گذشته موفقیتی در اهدافش به دست نیاورده است. این فتنهها حاصل ۱۴ نبرد سخت با آمریکا از سال ۱۳۴۱ تا ۱۴۰۱ است. مثلاً برخی تصور میکنند دلیل پذیرش قطعنامه این بود که جنگ تمام شود. ولی اینطور نیست بلکه جلوگیری از پیروزی و نصرت لشکر اسلام بود.
در همین جماران روزی خدمت امام (ره) آمدم. آن روزها کارتر تهدید به حمله نظامی کرده بود و چند تا از این لیبرالها آمده بودند و حرفشان این بود که اگر آمریکا حمله کند چه میشود؟ و به گریه افتادند. امام (ره) فرمودند «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند». گفتند شما این را نگو. بالاخره آمریکا ابرقدرت است و اگر حمله نکند، آبرویش میرود. آقا دوباره فرمودند «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند». ولی اینها باز با گریه اصرار کردند. امام (ره) فرمودند من دیدار دارم باید بروم صحبت کنم. بعد وارد حسینیه شدند و فرمودند «این آقای کارتر ما را تهدید نظامی کرده است. مثل او مانند شیرهای پیر میماند که وقتی نعرهای میکشد، صدایی هم از جای دیگرشان در میآید».
امام حجاب اجباری را نفی کردند
در مورد ربط دادن ریشه آشوبهای اخیر به مسئله حجاب و مخالفت با حجاب اجباری باید گفت که بعد از پیروزی انقلاب، صحبتهایی مطرح بود که چادر اجباری شود و اعلام شد چادر اجباری است. مدتی بعد وقتی آقای ناطق نوری رئیس مجلس بود، اکبر گنجی که الان فراری شده با عدهای دیگر، به لباس برخیها تیغ میکشید. اینها میرفتند جبهه و وقتی از جبهه برمیگشتند، در تهران این کارها را میکردند. امام از طریق آقای اشراقی که داماد ایشان بود، این موضوع را نفی کردند. کمااینکه آقای خامنهای هم همین را میفرمایند. بنابراین سیاست نظام و رهبری روشن است.
آخرین باری که به اینجا آمدم
ما هر موقع که امکانش بود، میآمدیم. نه تنها اینجا؛ شاید زیباترین دیدار آخر مربوط به دیدار مجموعه ما با امام (ره) بود. با مرحوم سید احمدآقا ناهار میخوردیم که در حین ناهار آقا سیداحمدآقا گفتند امام (ره) شنیدند شما اینجا هستید و مایل هستند شما را ببینند. از خدا خواسته به اینجا آمدیم؛ امام (ره) در ایوان روی صندلی نشسته بودند و ما هم پایین ایستاده بودیم. همهمان جمع بودیم؛ عسگر اولادی، لاجوردی (خدا رحمتشان کند)، آقای محسن رفیقدوست، آقای توکلی بینام.
امام ما را که دیدند سرحال آمدند. رفقای گذشته بودند دیگر. ایشان شروع کردند به بحث کردن. فرمودند که «من شماها را میشناسم. از اول شماها را میشناختم. شما برای خدا کار میکردید. الان هم برای خدا کار میکنید. خدا میداند من وقتی در بورسای بودم، در شبانهروز برای شما دعا میکردم. وقتی که نماز شب میخواندم به شما دعا میکردم. من در نجف هم که بودم در حرم مولا امیرالمؤمنین (ع) به شما دعا میکردم. و من الان هم هروقت در موضع استجابت دعا باشم، به شماها دعا میکنم. من در نماز شبم به شما دعا میکنم». بعد فرمودند که «میخواهند بین شما اختلاف بیندازند. البته شما اختلاف نمیکنید ولی باید مراقب باشید. اینها برنامه دارند؛ صریح هم میگویند که ما این برنامهها را برای بعد از فلانی گذاشتهایم. هیچ کاری نمیتوانند بکنند. اما شما باید مراقب باشید».
و بعد شروع کردند بعضی بحثها را مطرح کردن. شما نمیدانید من آن موقع چه حالی داشتم. وقتی امام (ره) میفرمود که من در بورسای به شما دعا میکردم، یاد شکنجههای مهیب سال ۴۳ و ۴۴ در قزل قلعه و ساواک افتادم. دیدم ما آنجا گرفتار شکنجه بودیم و امام خمینی (ره) به ما دعا میکردند.
محبت کردند یکبار با مرحوم عسگراولادی و یکبار هم با من شوخی کردند. ولی با مرحوم لاجوردی سه بار شوخی کردند. امام (ره) لاجوردی را خیلی دوست داشت.
به آقای لاجوردی گفتند خب حالا چه میکنید؟ آقای لاجوردی هر وقت کسی این سوال را از او میپرسید، میگفت دارم با منکرات مبارزه میکنم. چون که روسری و اینها میدوخت. ولی آنجا به امام (ره) گفت «دعا میکنم...». وقتی آمدیم بیرون به او گفتم جرأت نکردی به امام بگویی مبارزه با منکرات میکنی!..
وقتی از آنجا بیرون آمدیم واقعاً خدا را شکر کردیم که حضرت امام (ره) چنین نگاهی به ما دارند. حالا من که سیهجامهای در میان آن سپید جامگان بودم. بعد به دوستان گفتم این صحبتهای امام، غزل خداحافظی بود. امام دارد تدارک آن طرف را میبیند. در صورتی که هنوز صحبتی از کسالت و اینها نبود. ولی گفتم شما باید خیلی حواستان جمع باشد.
این را میگویم که نسل جوان و ملت ایران بداند؛ استکبار جهانی یعنی ابرقدرت. یک موقع امام (ره) فرمودند «آمریکا هیچ غلطی نمیکند»؛ درست هم میفرمودند. لانه جاسوسیاش را گرفتیم آیا توانست غلطی کند؟ آیا هر کشوری لانه جاسوسی آمریکا را میگرفت، آمریکا آن را رها میکرد؟ جرأت حمله پیدا نکرد. در همین جماران آمدم خدمت امام (ره). وقتی که کارتر تهدید به حمله نظامی کرده بود، چند تا از این لیبرالها آمده بودند و حرفشان این بود که اگر آمریکا حمله کند چه میشود؟ و به گریه افتادند. امام (ره) فرمودند «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند». گفتند شما این را نگو. بالاخره آمریکا ابرقدرت است و اگر حمله نکند، آبرویش میرود. آقا دوباره فرمودند «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند». ولی اینها باز با گریه اصرار کردند. امام (ره) فرمودند من دیدار دارم باید بروم صحبت کنم. بعد وارد حسینیه شدند و فرمودند «این آقای کارتر ما را تهدید نظامی کرده است. مثل او مانند شیرهای پیر میماند که وقتی نعرهای میکشد، صدایی هم از جای دیگرشان در میآید».
برای مطالعه متن کامل گفتگو اینجا کلیک کنید
.
انتهای پیام /*